این مطلب مربوط به بحث وبلاگ نمی شود اما باید گفت:
اساساً هیچ دوستی را نمیتوان بدون هدف و انگیزه دانست. ممکن است انگیزه برای فردی که از بیرون ناظر این رابطه است مشخص نباشد و یا این گونه به نظر برسد که یک زوج بدون هیچ گونه تفکری اقدام به برقراری یک رابطه کردهاند، ولی در واقع این طور نیست و تحت هیچ شرایطی نمیتوان از واژه بی هدف استفاده کرد. اطمینان داشته باشید که چیزی درون دختر یا پسر وجود داشته که وی را به طرف دوستی با جنس متفاوت سوق داده است و این همان انگیزه دوستی است.
انواع دوستی ها
برای دوستیها چند فرض وجود دارد. یک فرض این است که افراد با آدمهایی که از نظر شخصیتی در تضاد با آنها هستند، رابطه پیدا میکنند و با آنها طرح دوستی میریزند. شعاری که برای این گروه به کار میرود، این است که «ضدها همدیگر را جذب میکنند ».
گروه دومی وجود دارند که با افراد مشابه با خودشان دوست میشوند. به قول معروف «کبوتر با کبوتر، باز با باز ». گروه دیگری هم هستند که بر اساس صلاحیتها و تواناییهای افراد و با توجه به آینده نگری برای خودشان دوست انتخاب میکنند. البته دسته بندیهای دیگری هم وجود دارد. به طور مثال، مجاورت دو فرد، آشنایی میآورد، آشنایی جذابیت میآورد و به واسطه همین دو نفر با هم طرح دوستی میریزند.
دختر و پسری که فقط همدیگر را به عنوان دوست انتخاب میکنند و به قول خودشان »just friend« هستند، هیچ رابطه خاص و بسیار صمیمانهای با هم نخواهند داشت و صرفاً به صورت گروهی و جمعی اوقات فراغتشان را با هم میگذرانند و هدفی برای عمیق شدن رابطه وجود ندارد، اما از این نکته غافل اند که همین مجاورت و آشنایی خود به خود جذابیت ایجاد میکند؛ حتی اگر در مرحله اول این دو مطابق میل هم نباشند.
چرا دوست نشویم؟
این امر موجب بروز مشکلاتی میشود. از جمله این مشکلات میتوان به شکل گیری رابطهای که به هیچ عنوان عمیق نیست ولی طرفین را دچار وابستگیهای احساسی و عاطفی بسیار میکند، اشاره کرد. این موضوع آن قدر آرام و آهسته و در سطح ناخودآگاه ذهن رخ میدهد و پیشرفت میکند که هیچ کدام از دو نفر متوجه آن نخواهند شد. شدت وابستگی هم به قدری بالاست که بعضاً با عشق اشتباه گرفته میشود.
از طرف دیگر، تجربه ثابت کرده است که هیچ دختری صرفاً به قصد دوستی با یک پسر اقدام به برقراری رابطه نمیکند. حتی ممکن است شعار و حرفش صرفاً دوستی باشد، اما ته ذهنش به ازدواج فکر میکند. البته در پسران این وضعیت متفاوت است. پسرها میتوانند در ذهنشان مرز بین دوستی و ازدواج را حفظ کنند، ولی دخترها قادر به انجام این تفکیک نیستند. یعنی دخترها اغلب کسی را برای دوستی انتخاب میکنند که معیارهای جذابیت برای ازدواج را داشته باشد و چون پسرها در دوستی به ازدواج فکر نمیکنند، معمولاً این دخترها هستند که در این قبیل دوستیها متضرر میشوند.
قطع رابطه در این شرایط یک نوع شک کردن به کفایت و صلاحیت طرف مقابل در فرد ایجاد میکند و این در حالی است که فرد نمیخواهد خودش را یک بازنده که در انتخاب دوست دچار اشتباه شده است، بداند.
نکته دیگر این است که این گونه دوستیها تجارب زیادی برای طرفین به همراه خواهد داشت و بعد از مدتی طرفین از این کسب تجربه پشیمان خواهند شد؛ چرا که در ضمن کسب این تجارب، به طور ناخواسته و ناآگاهانه وابستگی شدیدی به یکدیگر پیدا میکنند، به طوری که جدایی هر چند که به صلاح دو نفر باشد، برایشان سخت و ناگوار خواهد شد. قطع رابطه در این شرایط یک نوع شک کردن به کفایت و صلاحیت طرف مقابل در فرد ایجاد میکند و این در حالی است که فرد نمیخواهد خودش را یک بازنده که در انتخاب دوست دچار اشتباه شده است، بداند.
بهترین راهکار
بهترین راهکار در چنین شرایطی «تجدید قوا بعد از شکست» است. دو نفر باید عزت نفس خودشان را بازسازی کنند و سعی کنند بر احساسات ناخودآگاهشان چیره شوند و بپذیرند که ادامه این دوستی به صلاحشان نخواهد بود.
این افراد باید بدانند که راه را اشتباه رفتهاند و موفقیت در زندگی یعنی حذف عوامل خطا. ما خودمان مقصر شکست ها و اشتباهات زندگیمان هستیم و نباید تقصیر را به گردن دیگران بیندازیم. باید بپذیریم فردی که ما با او دوست شدهایم، از همان ابتدا مجموعهای از اخلاق و رفتارهای فردی و اجتماعی را داشته است.
اگر اکنون این رفتارها برای ما ناگوار به نظر میرسد، به این معنا نیست که طرف مقابل دچار تغییرات زیادی شده است و یا ما را فریب داده است بلکه این ما بودهایم که از همان ابتدا با دقت نکردن و احساسی عمل کردن، این رفتارها را نا دیده گرفتهایم. پس بهتر است فرد هرچه سریعتر تکلیف خود را در چنین روابطی روشن کند و از ادامه بیهوده آن اجتناب ورزد